loading...
یه سبد آرزوی کال
باران بازدید : 26 شنبه 20 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

تو به من خندیدی و نمی دانستی 

 

من به چه دلهره از باغچه ی همسایه 

 

سیب را دزدیدم 

 

باغبان از پی من تند دوید 

 

سیب را دست تو دید 

 

غضب آلود به من کرد نگاه 

 

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک 

 

و تو رفتی و هنوز ،

 

سالیانیست که در گوش من آرام آرام 

 

خش خش گام تو تکرارکنان 

 

می دهد آزارم 

 

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

 

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ....

 

 

51.jpg

 

 

من به تو خندیدم چون که می دانستم 

 

تو به چه دلهره از باغچه همسایه

 

سیب را دزدیدی 

 

پدرم از پی تو تند دوید و نمی دانستی 

 

صاحب باغچه همسایه پدر پیر من است 

 

من به تو خندیدم تا که با خنده خود 

 

پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم 

 

بغض چشمان تو لیک ، لرزه انداخت به دستان من

 

و سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

 

دل من گفت : برو

 

چون نمی خواست به خاطر سپرد ، گریه تلخ تو را ...

 

و من از پیش تو رفتم و هنوز سالیانیست که در ذهن من

 

آرام آرام ، حیرت و بغض تو تکرارکنان میدهد آزارم

 

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چه میشد

 

که اگر باغچه خانه ما سیب نداشت ... !

 

( ارسال شده توسط : علی )

 

 

Love-Me-final-result.jpg

 

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از مطالب وبلاگ تا چه حد راضی هستید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 78
  • کل نظرات : 17
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 75
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 92
  • بازدید ماه : 120
  • بازدید سال : 323
  • بازدید کلی : 7,493
  • کدهای اختصاصی
    ابزار پرش به بالا
       
       

    AvaCode.58